...بزبز قندی...

ارباب خودم بزبزقندی , ارباب خودم چرا نمیخندی؟؟؟

جکستون

یارو عوض اینکه بره تلفن عمومی میره توالت عمومی ,شلنگ رو میگیره دستش میگه :بوت میاد ولی صدات نه  D:



یارو زنگ میزنه میگه یه آخوند بفرستید .

میگه :ماکه همین هفته ی پیش یه آخوند فرستادیم

-اونوکشتیم باهاش امامزاده درست کردیم.D:



یارو برگه رو آروم میده به استاد میگه:استادمراقب باش کج نشه .

استاد میگه چرا؟

میگه :آخه ریدم توشD:



یارو خفاش میبینه از خنده غش میکنه,

بهش میگن :واسه چی میخندی؟

میگه :تاحالا موش باچادرعربی ندیده بودمD:



غضنفر واسه زنش شارژمیخره ,زنش میگه:این که شارژنداره.

غضنفر میگه:غلطکردی ,پس چرا من زدم داشتD: 



یاروداشت آهنگ بی کلام گوش میداد یه دفعه زد زیر گریه.

بهش گفتن :چرا گریه میکنی؟

گفت:خوانندش لالهD:



یارو شرت خارجی میپوشه بهش میگن چه حسی داری؟

میگه :حس غربتD:



یارو از حال میره از آشپز خونه در میاد.



یارو میره تودل طبیعت ,هضم میشه.



دقت کردین وقتی خودتونو زدین به خواب ,یا یه جایی از بدنتون

شروع به خارش میکنه باید بخارونیش...یا آب دهنت جمع میشه باید

قورتش بدی...یا پاهات خواب رفته باید تکنش بدی.



دقت کردین هیچ کس موقع کار با کامپیوتر دوس نداره کسی کنارش باشه.



دقت کردین همیشه یه مسواک مرموز تودستشویی هست.



دقت کردین تامیخواین فیلم ببینید یهو باباتون میاد میگه :بزن اخبار.



تنبلی مادر همه ی بدبختی هاست .

ولی باز به هر حال مادره باید احترامشو نگه داری.



من آخرش نفهمیدم اینکه هی تو اخبار میگه :"وی خاطر نشان کرد"

یعنی چی؟ این وی کیه که همش خاطره رو نشان میکنه ؟!!!

پس کی میگیرتش؟؟؟؟ چرا با عواطف دختر مردم بازی میکنه؟؟؟؟؟!!!!!



الن بابام پیام داد: آیا میتوانی نان بخری؟؟^__^

منم پیام دادم:آری پدر به سرعت خودم را به نانوایی خواهم رساند واز

شاتر طلب نان خواهم کرد -_- راستی پدر از شاتر چند عدد نان طلب کنم؟؟

زنگ زده بهم میگه :پدرسگ منو مسخره میکنی,اگه جرعت داری امشب بیا

خونه . بعدشم قطع کرد.

 اکنون پاسی از شب گذشته ,عایا بهنظر شما امشب من به خانه خواهم رفت*__*



طرف :خانوم میتونم شمارتونو داشته باشم؟

_بله حتما ,یادداشت کنید ...

_نه همین ,فقط میخواستم بدونم ,میتونم یانه .ممنون.^__^




سنجاب شکمو

سلام


تو این مطلب میخوام براتون چنتا عکس جالب از یه سنجاب شکمو بذارم. امیدوارم خوشتون بیاد:






۱ ۲ ۳ . . . ۴۵ ۴۶ ۴۷
...به نام خدا....
تو بیمارستان به دنیا اومدم :)
از بچگی بزرگ شدم *_*
تو دوران کودکیم بچه بودم :/
خوراکیه مورد علاقه ام غذاست :{
با رفیقام دوست شدم #_#
شبا که میخوابم خواب میبینم -_-
صبام وقتی پا میشم بیدار شدم "_"
یه همچین آدمیم خدا حفظم کنه ^_^

فدااااام بشششششین الهی @_@
Designed By Erfan Powered by Bayan