امروز کارنامه هارو دادن
این ناظم ما مرض داره به قرآن
رفتم بهش میگم مامانم نیومد
برگشته میگه : نع ولی بذار بیادیه انظباطی بهت بدم حالشو ببری
بیچاره ات میکنم تا تو باشی که دیگه آتیش نسوزونی. یادته اون روز...
"بقیه شو نگم بهتره دست خودم رو میشه"
یه اسکولی ام بغلش نشسته بود هی نوچ نوچ میکرد معلوم نبود چشه...
اومدم خونه مامانم برگشته میگه ناظمتون خیلی راضی بود ازت
تا زنگ آخر پدری از من درآورد که نگو
قیافه ام این شکلی بود
"معلما که اصن جرئت نکردن تو حضور غیاب اسممو بپرسن..."
خلاصه ختم کلام معدلمو شدم
19/25
من نمیدونم چجوری مامانمو قانع کنم
که این نمره تجدید نی....
*هولاااااااااااااااااااااااااااااا هولااااااااااااااااا
حالا که بادقت تر نیگا میکنم شدم 19/38
- چهارشنبه ۱۴ بهمن ۹۴