...بزبز قندی...

ارباب خودم بزبزقندی , ارباب خودم چرا نمیخندی؟؟؟

بهش بگو ...

داداشم توی دستشوئی بود

 اذان دادن...

بعد مامانمم گفت:

به داداشت بگو چیزی اون تو نخوره اذانو دادن !!!

من Ö Ö

داداشم :D: D

اذان صبح به افق تهران فریاد

...به نام خدا....
تو بیمارستان به دنیا اومدم :)
از بچگی بزرگ شدم *_*
تو دوران کودکیم بچه بودم :/
خوراکیه مورد علاقه ام غذاست :{
با رفیقام دوست شدم #_#
شبا که میخوابم خواب میبینم -_-
صبام وقتی پا میشم بیدار شدم "_"
یه همچین آدمیم خدا حفظم کنه ^_^

فدااااام بشششششین الهی @_@
Designed By Erfan Powered by Bayan