...بزبز قندی...

ارباب خودم بزبزقندی , ارباب خودم چرا نمیخندی؟؟؟

خدا منو حفظ کنه

6745

لایک
ملشی
دیشب جای شما خالی رفتم برای شام خرید کنم.. کره لازم داشتند.
همین موقع‌ها بود. چند تا از این دختر بچه‌های راهنمایی جمع شده بودند دور هم! یکدفعه دوتایشان شروع کردند به کتک کاری و فحش دادن به هم.. همینطور که شما گفتید آستین‌ها و وضع عجیب و غریب داشتند.
من هم دعوایشان کردم و فرار کردند.
ته کوچه‌مان مدرسه‌شان است.
یک بار پارسال بود چند تا از اینها جمع شده بودند زیر پنجره آشپزخانه ما داشتند با یک جوانکی حرف میزدند و خاک توی سرشان می‌ریختند.
سرم را از پنجره گرفتم بیرون داد زدم. صبر کنید الان می‌آیم.
لباس ... تنم بود. جوری ترسیدند که دو تایشان موقع فرار خوردند به هم. بعد هم آن جوانک جلوتر از بقیه و بچه‌ها هم دنبالشان شروع به دویدن کردند.
فکر کنم مرا می‌شناسند. همین که مرا میبینند مقعنه‌شان را درست می‌کنند و نگاه می‌کنند که یکوقت تکمه مانتوشان باز نباشد.
ما هم اینجوری معروف شدیم دخترم.
خخخخخخخخ
حساب میبرن ازتونا
خدا حفظت کنه
خخخخ
خخخخخ
ایشالله
خدا حفظت کنه
انشا الله
خخخخخخخخخخخخخخ
حتما همینه اجی
خخخخخخخخخخخخ
^_^
خخخخخخخ
خخخخخخخ
خخخخخخخ نه خواهر من اینا همیشه درحال ظرف شستنن:))
خخخخخخخخ
جون من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خخخخخخخخخخخ
خخخخخخخخخخ
خخخخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
...به نام خدا....
تو بیمارستان به دنیا اومدم :)
از بچگی بزرگ شدم *_*
تو دوران کودکیم بچه بودم :/
خوراکیه مورد علاقه ام غذاست :{
با رفیقام دوست شدم #_#
شبا که میخوابم خواب میبینم -_-
صبام وقتی پا میشم بیدار شدم "_"
یه همچین آدمیم خدا حفظم کنه ^_^

فدااااام بشششششین الهی @_@
Designed By Erfan Powered by Bayan