سیلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...
دقیقا به همین شدت
الان خیلی خوشحالین که من دوباره اومدم؟!
نه؟؟؟؟؟؟؟
- يكشنبه ۱۷ خرداد ۹۴
ارباب خودم بزبزقندی , ارباب خودم چرا نمیخندی؟؟؟
سیلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...
دقیقا به همین شدت
الان خیلی خوشحالین که من دوباره اومدم؟!
نه؟؟؟؟؟؟؟
یارو از دستشویی برمیگرده نفس نفس میزنه
بهش میگن:
مگه کوه کندی؟!!
میگه:
نه کوه ساختم!!!
توی ماشین کنار دوستم نشسته بودم
دوستم برگشت به دختره گفت :
میگیرم میزنمتا !!!؟
دختره در کمال ناباوری گفت :
تو منو بگیر هرچقدر دلت خواست بزن!!!
اگه فک میکنی دلت از دنیا پره
اگه حس میکنی یه مشکلی داری
اگه خیال میکنی سنگین شدی
.
.
.
پاشو برو دستشویی خو الان میترکی
د خو لامصب من عاشقت شدم
بفهم اینقدر عذابم نده
.
.
.
.
جمله بالا رو حفظ کن
فردا اومدم با اشک و آه و اینا بهم بگو...
باششششش؟؟؟؟؟
یکم عصبانیم واسه اینکه توی این سفر
فهمیدم آشغال ترین آدما شدن دوستای نزدیکم
.
.
.
از طرفی هم خوشحالم واسه اینکه دوستای بهتری پیدا کردم
میدونم که خییییییییییلی دهن لقن ولی دلشون پاکه
تازه توی مشهدم کلیییییی باهاشون حال کردم
آب بازی, مزاحم تلفنی, مسخره بازی و...
مطمئنم اگه با اونا بودم اینقدر بهم خوش نمیگذشت
چون خییییییییلی آدمای کثیف و منحرفین
اصن تریپ من به اونا نمی خورد
ولش کن اصن اون آشغالا ارزش ندارن که
من بخوام به خاطرشون عصبانی بشم